غربت پروانه از یادش رهاند
بودن شمع و راز سوختن
قسمت بلبل فراموشی گل
سهم انسان هم خیانت و نبرد
یک نفس ای دوست گر دمی در کالبد
ذره های هر اتم گردد بهشت.
۹ اردیبهشت ۱۳۹۲
اقبال سهرابی.
تقدیم به همه
غربت پروانه از یادش رهاند
بودن شمع و راز سوختن
قسمت بلبل فراموشی گل
سهم انسان هم خیانت و نبرد
یک نفس ای دوست گر دمی در کالبد
ذره های هر اتم گردد بهشت.
۹ اردیبهشت ۱۳۹۲
اقبال سهرابی.
تقدیم به همه
۰۹اردیبهشت ۱۳۹۳.تهران
Humans Life
when the believe is just alive...
when human going unknown....
then God is die.
when life isn't for mine...
when black is poor and rich is white...
then who alive.
when every one sleep till die...
when we say :"Its late for wake up."...
when should we try...
oh ,maybe no-one.
but hope :we can go to mountain...
so we should find...
find the sun ,moon,and stars.
so don't go hunt,swim or fun...
now isn't time for anythings...
its time of life....
For ever love.
love the knowledge and everyone.
Until we die.
then the life is going alive...
its only way
way of the God...
Not on papers...
And not on brains...
But we should find
who on our heart...
همه تقدیم تو باد
بجز این قطره اشک
و این گونه خیس
همه تقدیم به تو
این همه شوق من است
و همه رونق بازار درون
و قدمهای سراسر خیرت...
آری ای دوست
هرچه من دارم
همه تقدیم به تو
در میان گلستانی از راز خیال
و هزار ناگفته ز درد....
با سلامی از نور
حیاتی از عشق
همه تقدیم به تو
تقدیم به دوستان
یک بیابان خشک
زمین بی آب و علف
یک جنگل سرسبز
باغ و گلستانی سراسر احساس
و روحی که در میان این دو سرگردان است...
و سکوت... این طناب اعدام خیال...
و امید ... این هیاهوی نشاط...
و من این بازیگر صد رنگ ...
و خدا تنها پنجره آفتاب...
1392-12-06
شعر:اقبال سهرابی
زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
از شعر زمستان-اخوان ثالث
اخوان...
سر بر خواهم آورد
از گریبان هوس ..
و سلامت را
در پس پرده جان
با سکوت آهنین
پاسخ خواهم داد...
بگذار خواب مرداب
اندکی آشفته شود
اخوان...
کاش بودی میدیدی
چه بهاری اینجا
رو به معنای سلام پابرجاست...
و چه متروک درونهایی
که با نوای این نسیم خوش عطر
هر روز سلامت میگویند...
شعر : اقبال سهرابی
تقدیم به روح اخوان...
سلام
Hello Dear ...
I hope you be well as first time I saw you in Brown ...
Sorry if my English is weak like the way your feeling was ...
Never tears , books , poems and almost nothing can tell what happens after you gone ...
Hm , what happen expect when an Earthquake will came... !?? Earthquake of lost Somebody , a Darling .....
Except today which I live in that and you cant see this with your eyes and even your heart full of hate...
Let me to Say again that Amazing word : " I Love You ... " , even its late but believe me I love You not just in this seconds that will pass but each cent...
I am sorry to say this words full of feeling in a language that cant carry what playing in my heart ...
I have forced to do that. Your love forced me to say ,in unusual way after long time...
Here is winter like first days you went , Yes winter here is started now ...
Yes Winter started For Ever and For Ever Love I love You as this winter will remain ...
Snows and cold ... just a color , alone and white , same as first...
I hope you be happy and like past make fun of me and my feels when you see this letter ....
this is not a private letter . this is public to all to know what happen after you gone ...
Dear Please Take care of YOUR HEART ... I love You Always As I promised to you ....
See You ...
Best Regards and wishes with all my hearts feeling...
۲۸بهمن۹۲_بامداد.
قلب سالم بایدت ای هوشیار
تا زدام تن بگیری اختیار
ای کاش...
ای کاش آدمیان
همچون برف
پاک می شدند
و با گرمایی
آب می شدند
و چون آب
لحظه سازی ناب می شدند
و در برابر هر سد
سیلاب می شدند
.......................................................
شعری از استاد پژمان مصلح
جهت دانلود آهنگ برف اینجا کلیک کنید
روح اسیر
جان بی جانم بند
به چند استخوان و گوشت
پس کجایی ای دوست
که رها گردانی
من از این مرگ حیات
این هیاهوی سکوت...
.
بیست و سوم بهمن نود و دو
23/11/1392
نه آنوقت که چهارده کامل است
بلکه آنجا که هرقطره از دریا
به شکوه وجودت
تا نهایت اوج میگیرند
به تمنای نگاهت
تا ته دره سجود میگیرند...
شعر : اقبال سهرابی
از این مردم و خلق
که به یک سکه پادشاه
از اوج خداوندی خویش
به پایین ترین جای جهان می آیند...
الهام از دوبیت زیر از "اقبال لاهوری".
"آدم از بی بصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت آنهم نظر قباد و جم کرد
یعنی خوی غلامی ز سگان پست تر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
ای دوست تو چرا غمگینی؟
آینه نور زتو میدزدید
و خیال شوق زتو
تو که محزون هستی
هرچه لبخند و خیال
همه آینه ها بیحالند
و نگاهها بی حاصل از پنجره ها
به امید تلألوء خورشیدت
خسته درکاسه خویش مبهوتند...
شعر : اقبال سهرابی
25_11_1392
ششم بهمن ۱۳۹۲
شعر: اقبال سهرابی
پس چرا از نوک پا
تا به اعماق درون
پیوسته به خاک آمیخته ایم ....
رازی است عجیب
که چرا میترسیم...
از پریدن و رسیدن به خدا
از گسستن از زمین ...
آری همین است راز آیینه عشق
که چو روی اصلیت خویشتن دیدی
ترس داری از قدمت
چه رسد به پرواز
به خدا ... به عشق
دیماه 1392
شعر از : اقبال سهرابی
شعری نگفته ام که بنویسم
تا بگویی , وای چه زیباست
تنها چند خط گریسته ام
میان دفتری که سالهاست
ادامه مطلب را در وبلاگ منبع مطالعه فرمائید :
منبع : http://www.hoshbaryarak91.blogfa.com/post/72
تـــو را دوست میدارم . . .
چه فـرق مى کند که چـــــــــــــــرا ! ؟
یــــــــــــا از چــــــــــــه وقـت!
یـا چطـور شـد که . . .!
چه فـــــــــــــــرق میکـند ؟!
وقتى تــو بـایـد بــــــــــــــاور کنـى . . .
که نمـى کـــــــــنى !!
و من بــایـد فـرامـــــــــوش کــنم . . .
کـه نمـــــى کـــــنم !!
شعر از : اقبال سهرابی
پنج شنبه 14 آذر 1392
شعر از : اقبال سهرابی
24 آبان 1392
هوس آتش زند برخانه عشق
ز دل گیرد خیال و هوش و احساس
نماند جز صدای جیرجیرک
بیابان میشود این خاک بی آب.
شعر از : اقبال سهرابی
آسمان!
ای سقف بی همتای پرآوازه ...
چرا دیگر نمیباری؟
دلم تنگ نگاه آفتاب از زیر ابرهای بارانیست...
شعر از : اقبال سهرابی
10آذر1392
آری کنار همین رود آشنا ...
تو به غمهایش گوش مده ، از خروشش لذتت را ببر و باز برو ...
ای تنها دوست روزهای بهاری ...
اینجا زمستان محض است
یادت چه بهاری خلق میکند
وچه بارانی میبارد از چشم این آبشار ...
چشم های همیشه خیس نیمه کور
زبان لکنت زده ونامفهوم
موهای نیمه سفید شده
استخوان های پوکیده
تازگی ها هم که میگویند"متاستاز"
وموهای ریخته شده از شیمی...
انصافا،حالا حق با توست
بهتر است "بس" کنم
و تو "مراقب دلت باش"
ای آشنای روز و شام...
دانلود رایگان ثروتمند شدن با کسب و کار اینترنتی
برای دریافت این فایل اینجا کلیک کنید
میتوانید در صورت تمایل کتاب زیر را نیز خریداری و دانلود کنید - با آرزوی موفقیت برای شما
تو کجایی ای دوست ؟؟؟؟
شعر از : اقبال سهرابی
۳ آبان ۱۳۹۱-ساعت ۲:۲۵بامداد
شعر از : اقبال سهرابی
see another Poems : Eghbal Sohrabi
شعر از : اقبال سهرابی
مادر
مادر ای مهرپرور قلبم
ای لحظه لحظه های خاطراتت
موجِ هوش بَر اَز حَیاتِ روح
اشک انداز در ساحلِ دیده هایم
آرام گَرِ تپش های قلبم
دلتنگ تو ام...
باز آی مادر......
بغضهایم منتظر تواند...
شعر از : اقبال سهرابی
شعر از : اقبال سهرابی
دانلود نمونه سوالات آیین نامه راهنمایی و رانندگی
دانلود سوالات آزمون راهنمایی و رانندگی (تمامی سوالات)
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگربار بمیرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه ، وفادار ... بمیرم ...
شعر از سیمین بهبهانی
دست به دعا هستند...
شعر از : اقبال سهرابی
اگه اینطوریه هر شب بخوایی دیر بیای پیشم ، دیگه بوست نخواهم کرد ، دیگه لمست نخواهم کرد ، برو تنهام بزار حالا میخوام تنهای تنها شم
بشین اینجا تو هم تنها ، میدونم دل نداری ، جرات گفتن نداری بگی دیشب کجا بودی ، پیش کدامین بنده بیچاره تر از من ، روی سجاده اش تا صبح ، نوازشها ، سازشها ، چه ها چه ها ، چه ها کردی...
نمیترسم اگر روزی مرا برخاک بنشانی ، مرا از عالم خاکی درون آتش دوزخ بیاندازی ، برنجانی ...
بگو دیگه کجا بودی؟؟؟
دیشب توی موبایلت اسم یک تنهای دیگر بود... خدایا کی بود ؟؟؟
نکنه باز هم هوای مهربانی کرده ای جانم فدایت؟؟؟
خدایا توکه دیوانه تر ازم شدی انگار، که باید سرزنش گرداند که را این بار ....
For Ever Love
تو به من یاد دادی تورا دوست دارم ، نگفتی وقتی که رفتی باید غمهای دوریت رو تو گلدان تنهایی ، با اشکای حقیقت من نگه دارم ...
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ، دلگیر مباش که نه تو گنهکاری نه او، او دلش برای پذیرش مهربانی تنگ است، گناه از او نیست، تو هم با تمام مهربانیت زیباترین معصوم دنیایی، پس خود را گنهکار نبین.
من خدایی می شناسم ابر رحمتش به عمر زمین و زمان باریده، یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر می گویند.
پس چرا می پنداری بهتر از آنچه خدا را سپاس گفتند از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند؟
پس از ناسپاسیشان نرنج، اما برای شادی دلشان بکوش؛ که با مهربانی روح تو آرام می گیرد. تو با مهرت بال و پر می گیری. خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد.
دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند
"تو به پاس زیبایی عشق، عشق بورز"
For Ever Love
به ادامه مطلب بروید