نمیگیرد کسی جز غم سراغ خانه ما را
سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۱، ۰۷:۵۹ ق.ظ
نمیگیرد کسی جز غم سراغ خانه ما را
به زحمت جغد هم پیدا کند ویرانة ما را
از آن شادم که غم پیوسته میآید به بالینم
چه سازم گر که غم هم گم کند کاشانة ما را
چه غم گر جام ناکامان تهی ماند از می عشرت
که خون دیده و دل پر کند پیمانة ما را
به شوخی میکند آن شوخ با زلف سیه بازی
اگر خواهد به رقص آرد دل دیوانة ما را
ز سر تا پای من مستی زند موج از نگاه او
نگه دارد خدا از چشم بد میخانة ما را
دل مشکلپسندم را اسیر خویشتن کردی
به دست آوردی آخر گوهر یکدانة ما را
نیفتد بر زبانها نام ما در زندگی، قدسی!
مگر خواب اجل شیرین کند افسانه ما را
برداشت از سوته دلان
به زحمت جغد هم پیدا کند ویرانة ما را
از آن شادم که غم پیوسته میآید به بالینم
چه سازم گر که غم هم گم کند کاشانة ما را
چه غم گر جام ناکامان تهی ماند از می عشرت
که خون دیده و دل پر کند پیمانة ما را
به شوخی میکند آن شوخ با زلف سیه بازی
اگر خواهد به رقص آرد دل دیوانة ما را
ز سر تا پای من مستی زند موج از نگاه او
نگه دارد خدا از چشم بد میخانة ما را
دل مشکلپسندم را اسیر خویشتن کردی
به دست آوردی آخر گوهر یکدانة ما را
نیفتد بر زبانها نام ما در زندگی، قدسی!
مگر خواب اجل شیرین کند افسانه ما را
برداشت از سوته دلان
- ۹۱/۰۶/۱۴