تبعید عشق

دل از خیال خالیست و جان از شکوه دوست ....

تبعید عشق

دل از خیال خالیست و جان از شکوه دوست ....

خواستنی است خیال ، بافتنی است حیات .... و عجیب از این خلق که ندانسته چه میبافند و ندانسته چه میخواهند ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹
بهمن
مسیحا نفسم بازآی
بر سر کوی تو من بیمارم
چشم ظاهر بی نور
دیده ی جان تقدیمت
تو کجایی ای دوست...؟
من در این برزخ عشق
بی تمنای هوس
شوق دیدار تو را میپویم
مست رویای دیدارت
قاصدکهای خدا را
با دلم میبوسم...
با دعاهای بی حاصل
باز تورا میخوانم ...

۲۸بهمن۹۲_بامداد.


  • تبعیدی
۲۷
بهمن


قلب سالم بایدت ای هوشیار

تا زدام تن بگیری اختیار


  • تبعیدی
۲۷
بهمن

ای کاش...

ای کاش آدمیان

همچون برف

پاک می شدند

و با گرمایی

آب می شدند

و چون آب

لحظه سازی ناب می شدند

و در برابر هر سد

سیلاب می شدند

.......................................................

شعری از استاد پژمان مصلح


جهت دانلود آهنگ برف اینجا کلیک کنید



  • تبعیدی
۲۶
بهمن

خاطرکه حزین
روح اسیر
جان بی جانم بند
به چند استخوان و گوشت
پس کجایی ای دوست
که رها گردانی
من از این مرگ حیات
این هیاهوی سکوت...
.
بیست و سوم بهمن نود و دو
23/11/1392

  • تبعیدی
۲۶
بهمن
تو به ماه میمانی

نه آنوقت که چهارده کامل است

بلکه آنجا که هرقطره از دریا

به شکوه وجودت

تا نهایت اوج میگیرند

به تمنای نگاهت

تا ته دره سجود میگیرند...


شعر : اقبال سهرابی

  • تبعیدی
۲۶
بهمن
عجب

از این مردم و خلق

که به یک سکه پادشاه

از اوج خداوندی خویش

به پایین ترین جای جهان می آیند...

الهام از دوبیت زیر از "اقبال لاهوری".

"آدم از بی بصری بندگی آدم کرد

گوهری داشت آنهم نظر قباد و جم کرد

یعنی خوی غلامی ز سگان پست تر است

من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد


  • تبعیدی
۲۶
بهمن

ای دوست تو چرا غمگینی؟
آینه نور زتو میدزدید
و خیال شوق زتو
تو که محزون هستی
هرچه لبخند و خیال
همه آینه ها بیحالند
و نگاهها بی حاصل از پنجره ها
به امید تلألوء خورشیدت
خسته درکاسه خویش مبهوتند...


شعر : اقبال سهرابی




  • تبعیدی
۲۶
بهمن
یاسمین ای سنبل عشق
مولوده ی روزهای آفتابی
فرقی نمیکند با گذر ثانیه ها
آنهمه احساس، مفهوم
محبوس درون قلب
منقوش تاریخ حیات...
یاسمین ای گل سرزنده ی جان
روح بخش به گورستان وجود
مولوده ی راز های سربسته جان
بی تو دنیا مرگ محض است و نبود...

25_11_1392


  • تبعیدی
۰۷
بهمن
*تنهایی*
تو مگر میفهمی؟
یا به جان کردی لمس؟
اوج تنهایی را؟؟
همانجایی که دستت
رو به خدا بالاست
ودعا میگویی
خوب ها و بدهای زمانه را!
و خدا میگوید:
با تو قهرم ای دوست...

ششم بهمن ۱۳۹۲


شعر: اقبال سهرابی

  • تبعیدی