بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۱، ۰۸:۰۰ ق.ظ
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگربار بمیرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه ، وفادار ... بمیرم ...
شعر از سیمین بهبهانی
- ۹۱/۰۶/۱۴
عزیز اسم شاعر رو ننوشته بودم به این هوا که خودتون میدونین :)