بیدار
يكشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۰، ۱۱:۰۸ ق.ظ
من کجا لایق عشق تو بدم
که زمن جان و تنم می خواهی
برو بر در همان آدم زن
سحروشب سر از او میتابی
بار الاها که در این قلب حقیر
بجز از شرک و ریا کی یابی
در سخن گرچه زتو دَم بزنم
نکند آن دل و این همراهی
نیست هرکس که سخن زیبا بود
در درونش دل حافظ یابی
سخن آخرش این است بیدار
از تو خواهد قفسش بشکافی
که زمن جان و تنم می خواهی
برو بر در همان آدم زن
سحروشب سر از او میتابی
بار الاها که در این قلب حقیر
بجز از شرک و ریا کی یابی
در سخن گرچه زتو دَم بزنم
نکند آن دل و این همراهی
نیست هرکس که سخن زیبا بود
در درونش دل حافظ یابی
سخن آخرش این است بیدار
از تو خواهد قفسش بشکافی
- ۹۰/۰۸/۰۸