ستاره چینی با سبد پر از ستاره ترا, خدا,میخواند.. و تا لحظه مرگ تو را صدا خواهد کرد
وقتی تو نیستی ، نه هست های ما چونان که بایدند ، نه بایدها . مثل همیشه آخر حرفم ، حرف آخرم را با بغض می خورم .
عمری ست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم ؛ باشد برای روز مبادا .
اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست .
آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز ، روزی شبیه فردا ، روزی درست مثل همین روزهای ماست .
اما کسی چه می داند ، شاید امروز نیز روز مبادا باشد .
وقتی تو نیستی ، نه هست های ما چونان که بایدند ، نه بایدها . هر روز بی تو روز مباداست .
آیینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند . آیینه ها دعوت دیدارند .
دیدارهای کوتاه ، از پشت هفت دیوار . دیوارهای صاف ، دیوارهای شیشه ای شفاف ؛ دیوارهای تو ، دیوارهای من .
دیوارهای فاصله بسیارند .
آه دیوارهای تو همه آیینه اند ؛ آیینه های من همه دیوارند .
انتظار ، گم کردن توست ، غربت غم دوری تو ، اضطراب درد بی تو ماندن و غم ، داغ بی تو زیستن .
- ۸۵/۰۶/۱۸
روزی در محفل یکی از خویشان که طبعی منیع و حظی وافر در کنکاش خصال انسانی داشت نشسته بودم و در این اثنا صحبت از چگونگی این اشرف مخلوقات به میان آمد. ایشان اظهار داشتند: انسان در نظر اول موجودی منفرد است اما فی المثل چون به درون خویش بنگری جماعت پراکند ه ای را در میابی که هر کدام به حالتی مشغولند. یکی دست تغابن بر هم گره زده و واحسرتا بر ماضی معدوم می گوید. دیگری کودکی را میماند که بر ساحل شنی قصری رویایی می سازد و لختی دیگر آن را به فراموشی می سپارد.وآن دگر با شمشیری آخته از زمین و زمان انتقام میگیرد. اما در میان این خیل اضداد کسی است که ملودی صفا پاکی محبت دوستی و انسانیت را داوود گونه میسراید. بدون هیچ مداهنه و اغراقی در متن شما این ترنم دل انگیز را به گوش جان میشنوم و حظ آن را در تعالی روحی خویش در متن زندگی احساس میکنم. به این موهبت بر خود مباهات می ورزم و از شما قدر دانی می نمایم.
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست.
شاد و پاینده و پیروز باشید.