تبعید عشق

دل از خیال خالیست و جان از شکوه دوست ....

تبعید عشق

دل از خیال خالیست و جان از شکوه دوست ....

خواستنی است خیال ، بافتنی است حیات .... و عجیب از این خلق که ندانسته چه میبافند و ندانسته چه میخواهند ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

برای بودنت من لحظه هارا به عقب بردم

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۸۵، ۰۸:۱۲ ق.ظ

     

آهای ارواح آسمان 

  به خدا بگویید:

 دنیا را نگه دارد                  می خواهم پیاده شوم

اما کسی چه می داند ، شاید امروز نیز روز مبادا باش

د

  • تبعیدی

نظرات  (۲۲)

روح بزرگی دارید شما
  • ژان والژان
  • سلام
    کاروان دنیا کالسکه های متعددی دارد که محکومین خود را با طوق گران "خود گم کرد گی"به وادی پر از ظلمت "پوچی" می کشاند.تازیانه زمان با سرعت و حدت هر چه تمامتر روح و جسم این اسیران را می فرساید.اما در این میان هستند کسانی که با سرپنجه عزم و اراده خود تازیانه زمان را به کنار زده و با گامهایی استوار به دنبال یافتن "هویت اصلی"خویش در مسیری دیگر ره می سپارند.و سرانجام در صدف وجود خویش مرواریدی مشعشع می سازند که از تلالو آن تا اعصار عالمی منور می گردد.سالهاست همانند آن شیخ مشهور با چراغی از امید و آرزو گرد ظلمت دنیا به دنبال خودم می گردم و از همان هنگام زمان را در خود متوقف کرده ام.چه سخت است اما غیر ممکن نیست.در خاتمه با عرض تهنیت به خاطر مفاهیم متعالی وبلاگ شما و همچنین تصویر جذاب آن کودک و آهنگ دلنشین همراه آن دو بیت از اشعار شاعر متفکر معاصر پارسی گوی پاکستانی_ اقبال لاهوری_ را تقدیم شما می کنم
    "زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
    در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است
    "عشق" از این گنبد دربسته برون تاختن است
    شیشه ماه ز طاق فلک انداختن است.
    بدرود.
    selam ghez
    nejorayn san halin yaghche der?
    webin chokh royayi der
    yaghche der
    movafagh olayn
    ya ali
    زیبا فکر می کنید ولی لزوما انگونه کافی نیست
  • ژان والژان
  • سلامم را جوابی ده که در شهر تو مهمانم.
    غبارم را بیفشان تا به پایت جان بیفشانم.!
    " تو قشنگ تری یا بهار!"
    سنجاقکی مهربان با بالهای سبزش بر شانه ام می نشیند و می گوید:"بهار آمده است". ابرها همه گلدان هایم را در آغوش می گیرند و بر سر شمعدانی ها و بنفشه ها باران می پاشند. به یاد تو می افتم. تو که هزار بهار را در یک نیم روز سرودی و دری دیگر به سوی خدا گشودی. تو قشنگ تری یا بهار؟!
    "بر گرفته از روزنامه"جام جم" مورخ 22/3/1385
    بقایتان قرین بهروزی باد.
    سلام

    کسی سرزده می‌آید.
    در دلت جایی برایش خالی می‌کنی.
    و همه می‌رنجند از اینکه جایشان تنگ شده.
    بعضی حتی رهایت می‌کنند و می‌روند.

    کسی سرزده می‌آید.
    صفای مجلس‌ات می‌شود و قبله نگاه‌ات.
    چشمهایش آئینه آینده،
    و حرف‌هایش مرهم زخم‌های کهنه

    کسی سرزده می‌آید.
    از قصه آمدن می‌گوید،
    و از افسانه ماندن.

    کسی سرزده می‌آید.
    و تو خورشید را پشت ابرهای تیره پنهان می‌کنی.
    و چشمهای آسمان را می‌بندی،
    تا در این خلوت عاشقانه،
    دور از همه دیدگان،
    ما شدن را تجربه کنی
    نابینا به ماه گفت : دوستت دارم .

    ماه گفت : چه طوری ؟ تو که نمی بینی .

    نابینا گفت : چون نمی بینمت دوستت دارم .

    ماه گفت : چرا ؟

    نابینا گفت : اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت عاشق خودت هستم
  • پانی نادری
  • سلام دوست خوم وبلاگ باهالی داری
    موفق باشین
    تونستی به ما هم سر بزن
    هر وقت مییام اینجا احساس قشنگی دارم انگار میرم یه خورده بالاتر
    با سلام
    اگر مایلید در فضای گسترده و بدون امنیت اینترنت دچار مشکل نشوید و همچنین آدرس IP های شما به هیچ وجه در اینترنت نشان داده نشود و مخفی بماند ، با ما همراه گردید ...!
    1- هر سایتی را که بخواهید فقط و فقط با یک کلیک باز کنید !
    2- از یک فایر وال حرفه ایی برخوردار گردید !
    3- سرعت خودرا در اینترنت افزایش دهید !
    4- و در یک کلام ، لذت واقعی حرفه ایی بودن را احساس کنید !

    » به سایت ما سری بزنید . این فرصت استثنایی را از دست ندهید
    منتظرتان هستیم . www.Secureac.blogfa.com
    سلام دوست من
    وبلاگ خوبی داری به منم سر بزن
    خوشحال میشم
    موفق باشی
  • خزان آرزوها
  • سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه باران زده

















    سلام عزیز...... چطوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    عذر منو بابت اینقدر دیر سرزدن بپزیر.به خدا تازه از امتحانات خلاص شدم.

    ولی به همین زودیا بازم مثل قبل زود به زود بهت سر میزنم.

    برمیگردم.

    سبز باشی.
  • یکی از رهگذران آسمان
  • سلام سودای عزیز
    چرا نمینویسی
    منتظریم
    خلق کن تو خالقی
  • ژان والژان
  • بازگشت بهارگونه شما به اقلیم بیان دریافتها و احساسات خجسته باد.!
  • ژان والژان
  • سلام
    این روزها دوستی عنوان کرد "من دوست ندارم که بمیرم."این اظهار من را برآن داشت که لختی توسن قلم را در عرصه این مطلب به جولان آورم.!هرم زندگی بر قاعده عشق استوار است ودر گامی بالاتر به سوی نوک این سمبل به امید و تلاش می رسیم ودر راس آن به ترسیم اهداف متعالی برای حال و آینده گام می نهیم.هر که این حالات را در خود فراهم کرد زنده به معنای واقعی است و گرنه بسی کوته نظری است که زندگی را منحصر در برقراری علایم حیاتی بدانیم.!در طول روز افراد بسیاری را می بینیم که سراسیمه وبی هدف به این سو و آن میروند و کفتار وار از دسترنج و حقوق دیگران حریصانه ارتزاق میکنند به این امید که اندکی به حیات انگلی خود ادامه دهند.! همه ما روزی جام وداع با این کره خاکی را سرمیکشیم اما این قدح برای عده ای ظرف شوکران است و برای گروهی دیگر حکم انگبین دارد_ آنان که مکان واقعی خود را دریافته و به آن راه یافته اند_.
    رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
    بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت.
    شما لایق زندگی همراه با ساختن آن با قلبهای عاشق خود هستید نه زنده بودن و سازگاری با روند جابرانه زندگی. بیایید به کمتر از آن بسنده نکنیم.
    حیاتی واقعی برای شما دوست پنهان خود آرزومندم.
    بدرود.
  • خزان آرزوها
  • سلام عزیز.... خوبـــــــــــــــــــی ؟؟؟؟


    وبلاگ من به روز شد.خوشحال میشم سر بزنی.

    منتظر حظور سبزت هستم/

    بابای
    سلام سودای عزیز ...واقعا زیبا بود لذت بردم ...منم بروزم خوشحال میشم بیاید .
  • مامان بارون
  • ای غم اگر که عهد تو بشکسته ام به می
    نازم تو را که بر سر مژگان نشسته ای
    ای اشک هر چه ریزمت از دیده زیر پای
    بینم که باز بر سر مژگان نشسته ای
  • ژان والژان
  • سلام

    ای که تیر غمت را دل عشاق نشانه
    جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

    دیر گاهی است که از "پیاده شدن" و سکوت شما میگذرد.! آیا وقت آن نرسیده که بار دیگر به پرواز درآیید و از گلزار محبت و دوستی شهد عشق برگیرید و کام دل مشتاقان را با آن شیرین سازید؟
    از دیر باز کبوتر نگاه دوستان در هر پروازی به بام پیام محبت شما فرود آمده اند تا دانه ای بخورند و آبی بیاشامند و دوباره در پهنای آسمان عشق به طیران درآیند. شما را چه می شود که با آن لطافت ذوق و رقت دل انزوا پیشه کرده اید؟ دریاب پرند گانی را که نای پرواز ندارند زیرا تشنه و گرسنه کلمات و عبارات نغز و شیوای شما هستند.
    بدرود.
    هدف از خواندن این وب لاگ توسط من چه میتواند باشه ؟ محملی برای خواندن مجدد شعرهای مطرح و دویت داشتی که همه جا به راحت میتوان یافت؟ اگر این گونه باشد که مهر یک بار مصرفی خواهد خورد و جهت رفع نیاز به نمونه های مشابه طراحی زیبا تر مراجعه خواهم کرد.
    ایا هدف آشنا شدن با یک شاعر جوان است ؟آنچه که دراین وبلاگ وجود دارد نه شعر ونه هیچ یک از ژانرهای ادبی است که ستایش کننده شعر است چراکه اساسا خود مولف مدعی شعر گفتن نیست که کاش بود تا بتوان قدم به قدم رشد شعری او را دید و راهنمای کرد و توامان لذت برد .
    نه ایا هدف ستایش عشق پاک و رومانتیک است(به اعتراف نگارنده وبلاگ)؟ تاریخ ادبیات ایران سرشار از سوز و گداز و توصیف معاشقه های دو دلداز به زیبا ترین وجه آن است پس دیگر چه دلیلی وجود دارد به ذائقه ام را به مطالبی بسپارم که خود مولف هنوز در چیستی آن مطمئن نیست.مگر میتوان از نامهای چون شاملو،فروغ،توللی،نادرپور،اخوان،سید علی صالحی،سپانلو....با آن گیرای و اختصاصات زبانی گذشت و معشوق را از نگاه این وبلاگ دید؟ ارزو میکردم با با متنهای روبرو بودم که مولف به آن نام شعر میدهد و با اشراف بر تمامی دیدگاه های موجود در ادب فارسی ،به معرفی زاویه دید خود می پرداخت البته با قواعدی که می بایست رعایت کند تا نام هر یک از گونه های ادبی به آنرا بتوان داد مانند قطعه ادبی ،شعر ((غرل؛سپید،قصیده..))
    توصیه من این است که به جای پراکنده گویی های اینچنین که برای کسانی که اهل ذوق و مطالعه هستند چیزی ندارد -البته لزومی هم ندارد داشته باشد- مشی مشخصی به کل وبلاگ تزریق شود که اگر خدا بخواهد در اینده چگونگی آن را به عرض خواهم رساند.
  • ژان والژان
  • سلام
    "
    دو چیز طیره عقل است دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به هنگام خاموشی".
    اهورای گرامی! مطلب شما را بارها به دقت خواندم. واقعا" حیفم آمد به عنوان خواننده ای بی بضاعت و اهل بخیه که در صف مشتاقان جامه عشق و دوستی ایستاده ام گریزی در پاسخ به مطلب شما نزنم.
    دوست عزیز! بجا و بایسته است که به خاطر مبارک برسانم که همیشه در منظر دید بلند نظران نظم و نثر به مثابه مرکبی لنگ بوده که ناگزیر از به کارگیری آن در انتقال مکنونات قلبی بوده اند و در اکثر موارد این ابزار نتوانسته رسالت خود را انجام دهد.
    به همین علت است که مولوی در موارد متعدد به این امر اشاره میکند.
    "سوختم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
    مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
    و یا " حرف و گفت و صوت را بر هم زنم تا که بی این هر سه با تو دم زنم.
    درد اینان چه بوده است؟ دردی که از قرن چهارم به بعد _ با شدت و ضعف_ گریبانگیر جامعه بوده است و آن درد فراموش کردن ودیعه عظیم الهی یعنی عشق محبت و دوستی نسبت به تمام مخلوقات الهی است.ما می خواهیم به این اصل فراموش شده برسیم و گرنه گردآوری قافیه و ردیف و قرار دادن آنها در قالبهای ادبی متعدد با علم به عروض و قافیه ساده است. اما هدف غایی ما این نیست. ما میخواهیم با رسوخ به درون یکدیگر و ایجاد ارتباط عاطفی این عروس عشق در بند دیو خودخواهی و کینه را آزاد کنیم و او را به میان جامعه خود بیاوریم. من به سهم خود عطر دل انگیز این مدینه فاضله از این وب لاگ احساس میکنم.!
    متاسفانه شما در خاتمه با بیرحمی تلاش یک همنوع را که شهامت اظهار برهنگی جامعه را در هنگامه ای که متملقان به به گویان جامه خیالی آن را میستایند به پراکنده گویی منتسب کرده اید. که جای تاسف بسیار است.
    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
    سخن شناس نئی جان من خطا اینجاست.!
    در پایان آرزومندم که همه در آینده ای نزدیک به قاف عشق و دوستی و محبت برسیم.
    بدرود.
    سلام
    خیلی وبلاگ خوبی دارید
    منم خیلی دوست دارم یه وبلاگ مثل وبلاگ شما داشته باشم اما تا حالا فرصت نشده !!!
    فقط یه وبلاگ تبلیغی واسه برادرم طراحی کردم اما از موقعی که قالبشو تغییر دادم و به روز کردم سنگین شده اما به نظر خودم ارزش یه بار نگاه کردنو داره .
    خوشحال میشم سری هم به ما بزنید .
    در ضمن این قالب شما خیلی خوبه اما قالب اولی شما (سیه فام ) خیلی خوشکل تر بود .
    بای

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی