تبعید عشق

دل از خیال خالیست و جان از شکوه دوست ....

تبعید عشق

دل از خیال خالیست و جان از شکوه دوست ....

خواستنی است خیال ، بافتنی است حیات .... و عجیب از این خلق که ندانسته چه میبافند و ندانسته چه میخواهند ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

  • تبعیدی

نظرات  (۲۲)

سلام . حال شما چطوره ؟ .. وبلاگتون واقعا زیباست . همینطور نوشته هاتون .
به منم سر بزنید خوشحال میشم
سلام
خوبی سودا جون
خدایی بگم خیلی نازه وبلاگت
موفق باشی
همین
بای
سلام
سکوت واژه ای مانوس از دوران کودکی نه نه همزادی که با ما گام در این دیر خراب آباد نهاد.گریه کردیم نالیدیم و ضجه زدیم که مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک اما با پستانکی سکوت را بر ما تحمیل کردند.یوغ مدام گناه پدر را به گردن فرزندان او نهادند و گفتند رضا به داده بده و از جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
شیطان را معلم خبائث در مدرسه دنیا قرار دادند و ما را بر کرسی آن به زور نشاندند. آلوده شدیم.از بیم رسوایی سکوت کردیم.
ما را در ظرف زمان قرار دادند به امید پوچ آینده ای موهوم سکوت کردیم.
در برابر دیدگان ما جلاد اجل یکایک عزیزان و دوستان را طرفه العینی گردن زد
از بیم و غم به گوشه ای خزیدیم و سکوت کردیم.
بی شرمی را به حدی رساندیم که در این سرای عاریت گروهی دسته ای دیگر را به دلایل واهی نژاد رنگ پوست زبان مذهب و ... به سخره گرفتند.دیدیم و شنیدیم و لمس کردیم اما دم برنیاوردیم و سکوت کردیم.
سروش عالم غیب ما را دعوت به فریادی جهت زدودن تمام نا مرادیها میکند:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طر حی نو دراندازیم
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم.
سلام چطوری ؟؟؟؟

ممنون که اومدی سودا جان.. فقط اگه میتونی بیشتر از نوشتن تو بلاگت استفاده

کن تا اینکه عکس بزاری..(( ببخشیدااااااااا )))

بابای
سلام

نامه هایت را برایم پست کن سالهاس درغربت نامه ای از توندارم نامه های کهنه از تو که رویه چشمانم گذارم
کار هر روزم شده خون خوردن و نامه نگاری با خودم گویم که می آیی تو آری؟
نامه هایت را برایم پست کن
با این نشانی:شهر غم میدان غربت خیبابان تاریک(خوشحالی ها)کوچه هایانتظار کوچه ی دلواپسی بن بست عاشقان درب اول درب مشکی با پلاک: بی کسی
سلام.
خسته نباشید.
متاسفم برای سر نزدن و معذرت میخوام چون سرم بخاطر درس و طراحی یک سایت خیلی شلوغه.
ممنونم از این که لطف کردید و به وبلاگم سر زدید.
موفق باشید.
بای!
سلام
تو هم مثل رضا محشری
موفق باشی
به من هم سری بزن
یا علی
سلام
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
دل خراب من دگر خرابتر نمی شود
که خنجر غمت از این خرابتر نمی زند
گذرگهی است پرستم که اندر او به غیر غم
یکی صدای آشنا به رهگذر نمی زند
نه "سایه " دارم ونه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند.
" هوشنگ ابتهاج "
  • یکی از رهگذران آسمان
  • سلام سودا جان
    دوستت دارم. درد ساختن داری و به دست آوردن دل.
    در سایه خدای مهربون همواره برقرار باشی
    سلام سودا جان .
    کارت عالیه حرف نداره .
    برات آرزوی موفقیت می کنم .
    من که دیگه حال ندارم وبلاگم رو آپدیت کنم هنوز خودت ایول .
    خوش باشی
    خدانگهدارت .
    سلام سودا ی عزیز
    یه کم دیر کردم شما هم من و انداختی دور بابا این رسم دوستی. حالا...
    شعری که نوشتی آهنگش برام آشناست ولی هر چی باشه دلنینه مثل نوشته های دیگت. آپم اگه خواستی بیا . موفق باشی.
    ببخشید اشکال لغتی داره متن قبل، خیلی دلنشینه واقعا...
    سلام

    شب بود وستاره ها تو آسمون
    می زدند یکی یکی چشمک بهمون
    یکیشون آروم وناز ومهربون
    اومد افتاد تو دستی سرد من
    انقدر زیبا بود این بی زبون
    که دلم نیومد بره بی همزبون
    شدم همدم شبهای اون
    مونس درد وغم دل تار اون
    آروم آروم دلمو برد تا کهکشون
    خیلی فاصله افتاد بینمون
    اخه ماه اومده بود تو دل اون
    ستاره رفت منم گذاشت تو بیابون
    دلمو شکست اون نامهربون
    حالا شبا دلم می خواد داد بزنم
    باز هم بیا از کهکشون
    دلم برات تنگه نامهربون
    سلام چطـــــــــوری ؟؟؟

    منم خوبــــــــــــــــم !!!

    وبلاگ من بـــــــــــــــه روز شد::::: >>> منتظر حظور همی شگیت هستم

    بابای
    شرمنده؛
    من وقت نمیکنم به وبلاگ خودم هم سر بزنم،
    واقعا شرمنده ام
    سلام


    ای قلم بشکن تو از این آه من
    یا بسوز
    از این غم جانکاه من
    یا برایش نامه ای از دل نویس
    یا بکش شکل مرا با چشم خیس


    ای قلم از من برایش ناله کن
    شعر هایم شعر هایم را
    برایش نامه کن

    ای قلم
    تو بوده ای در دست من
    شاهدی بر هر چه بود و هست من

    ای قلم
    ای شاهد شب های من
    ای که هستی همدم تنهای من

    ای قلم اشکت نمی ریزد چرا؟
    می برم حسرت به صبرت مر حبا

    ای قلم
    آخر نمی سوزی ؟بگو
    از نگارش های من آتش بجو

    ای قلم
    در دست من فریاد کن
    از غمم در هر کجا بیداد کن

    ای قلم ای شاهد این آه من
    بشکن آخر از غم جانکاه من
    یک روزی شکستم...به همین سادگی...بی صدا...بدون حرف...حتی ناله هم نکردم...و نمیدونید چه قدر درد داشت و چقدر...... و اینکه چقدر دلم فریاد میخواهد و چقدر دلم محتاج شده و ضعیف...محتاج یک نگاه ساده حتی...محتاج یک کلام با محبت...محتاج یک دوست...ای کاش آدم ها احساس هم رو درک می کردن...ای کاش قدر هم رو می دونستن و چقدر دلم میخواهد ببارم و باز ببارم و باز هم
    سلام
    وبلاگ شما بسیار عالی بود حال کردم
    اگه مایل باشید میخواستم تبادل لینک کنم
    اهنگ وبت منوو کشته
    موفق باشی
    خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
    سلام
    تا همیشه
    ...
    سلام.....
    خیلی وقت بود که وقت نکرده بودم به وبلاگت سربزنم
    دوست داشتی تو هم ما رو فراموش نکن
    سلام ..شما هم که بدتر از من هنوز آپ نشدید ....سر بزنید خوشحال میشم .
    می دونی چیه ؟؟...
    ...دیگر از چشم من افتاده جهان سودا جان...
    سلام وبلاگت خیلی قشنگه بهت تبریک میگم به من مجددا سر بزن منتظرت هستم دوست دارم که تو ادد لیستم هم با شما ادد شم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی