وقت سحر ...
سحرا وقته دعا من به پرباری ابرم به سبک بالی باد.
با خدا حرف میزنم با خدا که موج نورش توی لحظه هام میاد.
اون خدایی که همه عالم ازوست رو بلندیهای ابرا میشینه.
میدونم که های های گریه هام و میشنوه. می دونم که اشکهام و میبینه.
صدای اذون میاد... میپیچه تو نفس ساده ی صبح .
رو لبم نشسته آه و دل من غرق گناه.
سر میزارم روی سجاده ی صبح
اون به محراب یقینم میبره به سرا پرده ی دینم میبره.
اون تصلای وجود سر هر بود و نبود. به شکوه لحظه های بهترینم میبره . اون که تاریخ بلند کبریاش تو دلها غریزه ی ستایش
سر به سجده ش میذارم تا بمیرم واسه رفتن تن من یه خواهش
به حرفم گوش کن یارب به دردم گوش کن یا رب اگر بیهوده میگویم مرا خاموش کن یارب
نشانم ده اگر یک مور آزردم اگر یک دانه گندم را لگد کردم....بگو یا رب چه بد گفتم ؟ چه بد کردم؟؟؟
بجز عشقی که دردش را به من دادی بگو یارب چه بخشیدی که رد کردم؟؟؟
- ۸۴/۱۰/۰۸
خوبی ؟
مثل همیشه قشنگ بود
موفق باشی
بدرود